""
منشی بلفنی

به سایت ما خوش آمدید!

امیدوارم لحظات خوبی داشته باشین

دختر و پیرمرد

  •  http://bo3e.com/wp-content/uploads/romantic-flowers.jpg
  •  http://bo3e.com/wp-content/uploads/be-sooye-to-miayam.jpg
  •  http://bo3e.com/wp-content/uploads/Girl-Boy.jpg
  •  http://bo3e.com/wp-content/uploads/Beautune.jpg
  •  http://bo3e.com/wp-content/uploads/bargard.jpg
  •  http://bo3e.com/wp-content/uploads/eshgh-vagheyi.jpg


تبلیغات


امکانات





ابزار زیبا سازی

شبنم
سه شنبه 2 مهر 1392برچسب:دختر و پیرمرد,

فاصله
دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای
سنگی
.
پیرمرد از دختر پرسید
:
-
غمگینی؟
-
نه .
-
مطمئنی
؟

-
نه .
-
چرا
گریه می کنی ؟

-
دوستام
منو دوست ندارن
.
-
چرا
؟

-
جون قشنگ نیستم
.
-
قبلا اینو به تو گفتن ؟
-
نه .
-
ولی تو
قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم

.
-
راست می گی ؟
-
از ته قلبم آره
دخترک
بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد
.
چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را
باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت
!!!



صفحات:

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 33 صفحه بعد